مهدی رحمانی، دانشجوی نمونه کشور در سال 1395 است. دانشجویی که اتفاقا در رشته علم اطلاعات و دانششناسی، یعنی پژوهشمحورترین رشته دانشگاهی تحصیل میکند. وی معتقد است پژوهشهای موجود، آنچنان که باید کاربردی نیستند و صرفاً رفع تکلیفی از سوی استاد و دانشجو است.
درباره چالشهای موجود در حوزه پژوهش و تحقیقات کاربردی با رحمانی به گفتگو نشستیم تا در این باره، راهکارهای وی به عنوان دانشجوی رشته پژوهش محور علم اطلاعات و دانششناسی را دقیقتر بشنویم.
* چگونه پژوهشهای ما باید پولساز شوند؟
از ابتدا باید برای انجام کار پژوهشی هدف داشته باشیم؛ یعنی باید بدانیم که بهدنبال چه هستیم و میخواهیم چه مسالهای را حل کنیم. وقت ما هدفمند عمل کنیم پژوهش میتواند پولساز باشد. اگر برخی از پایاننامهها و مقالات را ورق بزنید میبینید که در بیشتر آنها شخص بدون هیچ هدفی وارد حوزه پژوهشی شده و صرفا برای رفع تکلیف، یا ارتقا و یا … انجام گرفته است. این مساله از اهمیت پژوهش و تاثیر آن میکاهد.
به همین خاطر یکی از مشکلات اصلی که در حوزه پژوهش داریم، مشخص نبود هدف است. اگر هدف و حوزه تخصصی در چیزی که در کار پژوهشی نیاز داریم مشخص باشد، طبیعتا کاربردی خواهد بود و ما میتوانیم از اینها در راستای رفع مشکلات جامعه استفاده کنیم. کاربردی بودن علم هم منجر به پولسازی پژوهش میشود چون شرکتها و موسسات به یافتههای پژوهشی نیازمندند و در عوض آن هزینههایی پرداخت میکنند.
از کل مقالات ISI که توسط محققان ایرانی در مجلات بین المللی منتشر میشود، فقط 2 درصد به درد مردم میخورد و حدود 98 درصد، شابلونی گذاشتند روی بقیه پژوهشها و فقط عدد و رقمی است برای تکرار کردن و چیزهایی است که نه برای مردم و نه برای جامعه کارایی ندارد، ما در پژوهشهایمان به مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور خودمان اهمیت نمیدهیم و توجهی به آن نداریم.
بیشتر ماها به پژوهشهای کیفی اهمیت نمیدهیم. همیشه دنبال این هستیم که عدد و رقمی باشد در پژوهشهایمان و نتایج را با اعداد و درصد و … نشان دهیم! یا در پی آن هستیم که موضوعات حوزه تکنولوژی و فناوری را انتخاب کنیم و به نوعی دنبال موضوعات پژوهشی دهن پر کن هستیم و اهمیتی به مسائل حال حاضر جامعه نمیدهیم. اما اگر هدف و ساختار مشخصی داشته باشد و بدانیم که میخواهیم چه کاری انجام دهیم طبیعتا پژوهشمان کاربردیتر میشود.
* این ساختار مشخصی که میگویید، چگونه شکل میگیرد؟ یعنی ارتباطی که باید بین پژوهشگر و احساس نیاز جامعه برقرار شود، چه لازمههایی دارد؟ آیا صرفا مسئله مالی است؟
طبیعتا هر سازمانی باید واحدی تحت عنوان کارگروه پژوهش تاسیس کند؛ این کارگروه باید روی مشکلات آن سازمان متمرکز شود. مشکلات را شناسایی کند و برای حل آن فراخون دهد. اما حالا اینچنین نیست و صرفا مقالات و پژوهشها ارائه میشوند بدون اینکه مشکلی را حل کنند. در حال حاضر دانشجویان و محققیثن ما، هیچگونه تحلیلی روی دادههای پژوهش ندارند؛ یعنی مورد داشتیم که برای یک طرح تحقیقاتی، سی سوال طرح کردند و از تعدادی اینها را پرسیدند، بعد هم بدون هیچ تحلیلی نتیجه را ارائه کرده و حق پژوهش هم گرفتند! در حالی که به نظر من وقتی مشکل و مساله مشخص شد باید برای حل آن راهکار ارائه شود. یعنی پژوهشگران ما باید به این سمت حرکت کنند. از طرف دیگر نیز باید سازمانها به پژوهشگران و نتایج کار آنها اعتماد کنند و طبیعتا حمایتهای مالی هم از پژوهشگران داشته باشند
* دانشگاه چگونه میتواند پژوهش را وارد عرصه اجرا کند؟
در وهله اول، دانشگاه باید اعتقاد به پژوهش داشته باشد؛ تا وقتی به چیزی اعتقاد نداشته باشیم نمیتوانیم از آن استفاده کنیم. هم سازمان و هم دانشگاه باید به این اعتقاد داشته باشند که دانشگاه توان انجام پژوهش کاربردی را دارد و نتیجه و حاصل پژوهش نیز به درد سازمان میخورد.
ابتدا باید در دانشگاه، روشهای غلط پژوهش تغییر کند. یعنی اینکه از مرحله اول تا آخر خود دانشجو تحقیق را انجام دهد و در پایان، صرفا استاد نگاهی بیاندازد تا اگر اشتباهی یا غلطی بود اصلاح کند، فایدهای ندارد. استاد و دانشجو باید همگام با هم و مرحله به مرحله در کار پژوهشی همراهی کنند و با خرد جمعی پژوهش را به نتیجه برسانند.
اما اینکه نمیبینیم استاد پا به پای دانشجو در یک پژوهش همراه باشد، ممکن است بخشی از آن به عدم تامین مالی برگردد و بخش دیگری هم بحث عقیدتی است که ممکن است استاد اعتقادی به کار دانشجو و اهمیت آن نداشته باشد و طبیعتا وقت کمتری نیز برای پژوهش دانشجو اختصاص میدهد.
* حمایتهایی که از طرحهای پژوهشی صورت میگیرد کافیست یا خیلی با آنچه که باید فاصله دارد؟ دانشجویی که دغدغه داشته باشد، آیا میتواند با فراغ بال به حل مشکلات جامعه فکر کند؟
در حاضر حاضر میزان حمایت از طرحهای پزوهش توسط دانشگاهها حدود 6 میلیون تومان است و این در حالی است که یک طرح زمان بسیار زیادی میبرد و هزینههای زیادی هم در این مسیر وجود دارد؛ دست آخر هم چیزی از آن برای استا و دانشجو نمیماند! مگر اینکه سازمان یا نهادی از بیرون از دانشگاه سفارش طرح بدهند که آن بحثش متفاوت است.
از طرفی پژوهشهایی که در دانشگاه انجام میشود، باید در اختیار جامعه هم قرار بگیرد اما متاسفانه این اتفاق نمیافتد؛ این همه طرح و پژوهش انجام میشود و دفاع هم میشود اما در معرض دید عموم قرار نمیگیرد.
بسیاری از نتایج تحقیقات، پژهشها و پایاننامهها هستند که میتوانند ثمرات نابی هم داشته باشند اما بیدلیل در کتابخانههای دانشگاهها خاک میخورند و دیده نمیشوند. ما بهخاطر حل مشکل تقلب صورت مساله را پاک کردهایم و نتایج پژوهشها را در معرض دید عمومی قرار نمیدهیم. شاید هم دانشگاه به حاصل کار خود اعتقاد ندارد و از نقد و ارزیابی میترسد و الی من غیر از این دو دلیل، علت دیگری برای عدم ارائه نتایج پایاننامهها و طرحهای پژوهشی دانشگاه نمیبینم.
* فکر میکنید حمایت مالی باید تا چه میزان باشد؟
مبلغ خاصی طبیعتا مد نظر نیست اما میشود پیشنهاد داد که در دانشگاهی که سالانه 500 طرح تصویب میشود، این تعداد را به 100 طرح کاهش دهند اما به خوبی روی این تعداد متمرکز شده و برای آن هزینه کنند. به عبارت دیگر به جای 500 طرح بی ارزش، 100 طرح ارزشمند و کاربردی تصویب، حمایت و اجرا شوند.
اگر اعتقاد داریم که پژوهش، مشکلات اجتماعی و اقتصادی کشور را حل میکند (یعنی بزرگترین مشکلاتی که جامعه ما با آن درگیر است)، باید بر روی طرحهای پژوهشی تمرکز کنیم و با استفاده از پژوهش به پیشواز مشکلات رفته و سعی در حل آن کنیم، نه اینکه بخواهیم صرفا روی کمیت توجه کنیم.
* فکر میکنید فقط مسئله مالی مشکل است یا نگاه این زنجیرهی مهم اعم از دانشجو، محقق، استاد، سرمایهگذار و … باید به مسئله پژوهش عوض شود؟ چه تغییری لازم است؟
مشکل اساسی در این زمینه این است که نگاه کمی به پژوهش داریم. یعنی ما شرایط را طوری برای اساتید مشخص کردیم که اگر بخواهد ارتقا بگیرد، باید فلان تعداد طرح پژوهشی، فلان تعداد مقاله، فلان تعداد کتاب و … داشته باشد و عضو هیئت علمی مجبور میشود که کار پژوهشی زیاد انجام دهد و افزایش اهمیت تعداد پژوهشها، به نظر من کیفیت را از بین میبرد. البته طبق آنچیزی که در چشمانداز 1404 آمده و ما باید از لحاظ رتبه علمی و پزوهشی باید رتبه اول منطقه جنوب آسیای شرق باشیم، اما شاید هیچگاه به این مساله که چگونه به این جایگاه برسیم و آیا فقط کمیت مد نظر است یا کیفیت توجه نشده است.
اگر بیاییم معیارهای سنجش اساتید و دانشجو را تغییر دهیم و کیفیت را دخیل کنیم طبیعتا تاثیرگذاری بیشتر و بهتری خواهند داشت. حالا شما ببینید خیلی از دانشمندانی که جایزه نوبل گرفتند شاید 2 یا 3 مقاله بیشتر ندارند اما مقالاتشان بیشترین کاربردها را داشته و بیشترین استنادها را دریافت کرده است. بنابراین این دانشمند تاثیر شگرفی بر جامعه و حوزه علمی خود گذاشته است که موفق به اخذ جایزه نوبل شده است.
اما در ایران میبینید که برخی از اساتید ما 500 تا 600 مقاله دارند و شاید خودشان حتی ندانند اسم و عنوان نیمی از این مقالات چیست و چه کسی آن را انجام داده است.
اما برای حل مشکلات اجتماعی یا اقتصادی جامعه، استاد ورود نمیکند چون اولا برای استاد امتیازی ندارد و دوما وقت ندارد چون برای ارتقا درجهاش یا تمدید قراردادش باید کلی مقاله و کتاب و طرح بنویسد؛ البته هستند کسانی که استاد تمام هستند و دیگر نیاز به اعداد و ارقام و بالابردن تعداد مقالات در کارنامهشان نیستند؛ اینها ممکن است بعضا در اینطور مسائل ورود کنند.
باید در سیاستگذاریهای علمی تغییراتی صورت بگیرد؛ باید اهمیت کیفیت در پژوهش بالا برود. هرچند کمیت در پژوهش نیز مهم است. تعداد مقالات ما اگر بالا باشد خوب است، قبلا شاید در تعداد تولید مقالات رتبه 300 دنیا بودیم اما حالا زیر 15 هستیم، این خوب هست. ولی باید برای کیفیت این مقالات نیز فکری کرد. چراکه 98 درصد این مقالات به درد جامعه نمیخورند.
در حال خاضر در مقالات و پژوهشها، فقط دادهای اولیه را ثبت میکنند و برای بدنه اصلی پژوهش بر روی سایر مقالات موجود شابلون میگذارند و نتایج را محاسبه میکنند و در انتها نیز حداکثر مقایسهیا با نتایج پیشین صورت میگیرد. در این میان تحلیل و بررسی صورت نمیگیرد و ردپای پژوهشگر در اثر پژوهشی مشخص نیست.
بالاخره دانشجو یا محقق، بعد از رسیدن به نتایج باید با توجه منابع استنادات، تحلیلی از خود ارائه کند. یعنی من به عنوان پژوهشگر باید از قبل مطالعه داشته باشم تا بتوانم با درباره نتایج تحلیل کنم و راهکاری با توجه به بررسی مشکلات موجود و نتیجه این پژوهش ارائه کنم.
* نگاه جامعه به این موضوع چقدر تاثیرگذار است؟
ایراد جامعه ما در نگاه به تحصیلات تکمیلی است؛ شما تا دکتر نباشید، نمیتوانید حرفی بزنید و حتی اگر دکتر باشید تازه میگویند که فلان تعداد مقاله نداشته باشید یعنی هنوز الفبای پژوهش را بلد نیستید!
اما اگر این موضوع کمیت خروج پیدا کنیم و بحث کیفیت را مد نظر قرار دهیم، شاید خیلی از افرادی که در نظام ارزشیابی فعلی در درجه بالایی نباشند، بتوانند ورود کنند و پژوهشها و نتایج کاربردی مهمی را بدست بیاروند.
اگر استاد ببینید که مجبور نیست برای بالاتررفتن درجه و بیشتر شدن حقوق، تعداد پژوهشهایش را بالا ببرد و یا دانشجو اگر ببیند که الزامی به ارائه فلان تعداد مقاله وجود ندارد، با فکر آزادتری به سراغ حل مشکلات موجود میروند.
به طور کلی باید در کشور شغلی داشته باشیم به نام پژوهشگری؛ یعنی کار پژوهشی طبق قواعد و ساختار خاصی انجام بشود، اینکه صرفا بحث کمیت باشد و نتیجهای که ممکن است کاربردی نباشد، مشکلی را حل نمیکند.
در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد بالافاصله که وارد دانشگاه میشود باید تا پایان ترم، دو مقاله ارائه کند! اصلا دانشجویی که هیچ نمیداند پژوهش یعنی چی و تنها راه پیش رویش با این فرصت کم و اندوختههای حداقلی، پاساژهای میدان انقلاب هستند و هزینهای پرداخت میکند تا کارش انجام شود. حالا این دانشجو تا مرتبه استادی با درک غلطی که از پژوهش پیدا کرده پیش میرود و خودش دوباره دانشجو تربیت میکند!
باید برای اساتیدی 50 سال پیش درس خواندند و مدرک گرفتند، بازآموزش صورت بگیرد و روشهای نوین پژوهش را یاد بگیرند. بسیاری از اساتید اصلا در جریان متدها و مسیرهای جدید در تحقیقات نیستند.
در حالی حاضر ارتباط دانشگاه با جامعه بسیار ضعیف و کم است. یعنی دانشگاه توان برقراری ارتباط با جامعه را ندارد. به همین ترتیب توان گرفتن پروژه و تعریف پروژه کاربردی برای اساتید را ندارد، در حالی که دانشگاه باید بخشی در معاونت پژوهشی داشته باشد که هدفش شناسایی مسائل جامعه و ارائه پیشنهادهای پژوهشی به دانشجویان و اساتید باشد
دانشگاه باید تیمی تشکیل دهد و در همین زمینه با نهادها و سازمانها رایزنی کند و پروژه بگیرد تا اولین گام کاربردی شدن پژوهشها اینجا صورت بگیرد. من داور جشنواره پروژههای دانش آموزی موسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان هستم؛ بسیاری از پروژههای دانشآموزان حیرتآور است. دانشآموزانی که بسیار برای رفع مشکلاتی که با چشم خود میبینند تلاش میکنند. اما این شکوفایی استعداد که به مرور ادامه پیدا میکند و به مراحل خوب و جذابی هم میرسد، به دلیل عدم حمایت و بی توجهی به آن از مسیر خارج شده و به نتیجه نهایی و عملی نمیرسد
بنابراین ما باید مسائل را بشناسیم و برای حل آن راهکار ارائه دهیم. چه بسا پژوهشهایی که میتوانند آینده کشور را دستخوش تغییر کنند و باعث رشد و شکوفایی استعدادهای نهفته دانشآموزان و دانشجویان شود که در حال حاضر به علت ضعف این سیستم، ثمره و کاربرد مطلوبی ندارند.
احسنت آقای رحمانی
موفق باشید